#تنهایی_رها_پارت_62


پس من چی چرا کسی به فکر من نیست؟چراکسی به فکر خوشبختی من نیست

_خاله با لج گفت:

_بسه دیگه همه که با عشق ازدواج نمی کنند بعد از ازدواجم عشق به وجود میاد پاشو دیگه لباستو عوض کن

_با این حرف خاله از جام پریدمو با عصبانیت گفتم:

-اگه یکبار دیگه بگی پاشو لباستو عوض کن انقدر جیغ می زنم تا همه ی محله جمع بشن نمی خوام همینه که هستشما دست از دخالت تو زندگی من بردار

خاله قیافه حق به جانبی به خود گرفت

خوبه خوبه عوض نمی کنی نکن از اتاق خارج شد

روی زمین کنار تختمزانو به بغل نشستم.خدایا تو پناه بی پناهانی خداوندا به راستی به تو پناه می برم و از تو درخواست می کنم نجاتم بدی.ی دری به روم باز کن حتی اگه این در مرگ باشه

اشکمو پاک کردم مادر با شتاب وارد اتاق شد و روی سرم ایستاد

- خالت می گه حاضر نمی شی

_پاهامو چند بار کوبیدم زمین وبا لج گفتم:

-نه نه نه..نمیام گفتم که



مامان اخمی کرد ودستشو تکان داد

-خبه خبه بیا چایی بیار زشته.

_زشته که زشته من چایی بیار نیستم


romangram.com | @romangram_com