#تنهایی_رها_پارت_41

آذین با اون چشم قهوه ای و درشتش با لبای سرخش با کمی آرایش زیبا وزیبا تر شده بودلباس حریر صورتیی پوشیده بود که کم از فرشته ها نداشت من از اینکه دو تا عاشق به هم رسیده بودند خوشحال بودم هردو عزیزترین دوستان من بودند.سرسفره عقد سعید وآذین خدارو به همه ی زیبایی های دنیا قسم دادم به مجلس پاک وقشنگ سعید وآذین قسم دادم که کمکم کنه تا دکتر جوان امین عزیزمو پیدا کنم و یک روز من سر این سفره در کنار او بنشینم قرار شد دوماه دیگه جشن عروسی بگیریم.

چند روز بعد از عقد سعید وآذین قرار شد برم خونه آذین ساعت ده صبح بودکه از خونه بیرون زدم هنوز چند قدم از خونه دور نشده بودم که متوجه شدم پراید نوک مدادی رنگی جلویم ایستاد توجه نکردم و به راهم ادامه دادم چند قدم جلو رفتم دوباره به من رسیدایستاد این بار با غضب به راننده نگاه کردم تا متوجه عصبانیتم بشه با تعجب دیدم که راننده همون مردی بود که در جشن دختر خاله ریحانه شرکت کرده بودو مادرش هم آدم دوست داشتنی نبود.خودشم که توی مجلس به اون بزرگی فقط به من خیره شده بود با عصبانیت گفتم

-بفرمایید آقا کاری دارید انقدر جلوی راهمو سد میکنی؟

خندید و با وقاهت تمام

- حالا بیا بالا بعد حرف می زنیم.

از این حرف او به خشم آمدم و - تو چی فکر کردی،فکر کردی من به این راحتی سوار ماشین قراضت می شم ؟ بعد به راهم ادامه دادم و سر ایستگاه اتوبوس ایستادم باز جلو آمد ایستاد

-ای بابا لوس نشو رها سوار شو دیگه

وای خدای من مغزم سوت کشید چه بی ادب اسممو صدا کرد مثل اینکه خیلی وقته منو میشناسه با عصبانیت بیشتر و با صدای بلنددادزدم

_آقا ادب داشته باش رها یعنی چی از جونم چی می

ابروهامو در هم کردم وگفتم:

_تو خیلی بیجا می کنی از من خوشت میاد مگه شهر هرته برو گم شو وگرنه هرچه دیدی از چشم خودت دیدی

با از راه رسیدن اتوبوس خوشحال شدم و سریع از ماشین او فاصله گرفتم و سوار شدم از شدت ناراحتی قلبم درد گرفته بود و می لرزیدم قرصی از توی کیفم در آوردم و خوردم به خانه آذین که رسیدم حالم خیلی گرفته بود آذین با ناراحتی پرسید

_رها چته حالت خوب نیست؟

_نه آذین جون هم قلبم درد می کنه هم اعصابم بهم ریخته.

_چیه رها باز به اون دکتر فکر کردی؟

با بی حالی روی اولین مبل سر راهم نشستم.

_نه بابا موضوع اون نیست از وقتی که از خانه بیرون زدم ی مرد عوضی دنبالم کردو با بی ادبی کامل به من میگه که من هرکسی رو که دوست داشته باشم به دست میارم.

romangram.com | @romangram_com