#تنهایی_رها_پارت_40




-

باشه آمدم ..وای رها ؟درشوره دارم

قه قه خندیدم

-ای بابا دادشی چرا توکه جواب آذینو می دونی

به طرفم چرخید

-آره می دونم ولی باز استرس دارم

- ااا..بچه ها زودباشید منتظرمونن الان

صدای مامان بود باخنده گفتم

- مامان شاه دلماد استرس گرفته

جلو رفتم روانگشت پام ایستادم گونه ی سعیدو بوسیدم

مامان سعید وآرام کرد

- الهی مامان فدات بشه آروم باش پسرم ی خاستگاری سادس

صدای بابا بلندشد

پس چکار می کنید دیرشد مردم منتظرن

هرسه تندی از اتاق خارج شدیم خاستگاری به خوبی صورت گرفت ..جشن عقدی باشکوه برگزار کردیم.


romangram.com | @romangram_com