#تنهایی_رها_پارت_13
دیگه دهانش به اندازه ی غار بازشده بود
–یعنی چی توام میتونی احساس داشته باشی؟
لبمو ورچیدم و ناراحت شدم
– وا آذین مگه من آدم نیستم نمیشه که کسی رو دوست داشته باشم؟
_چرا رها میشه ولی تو همیشه به من گفته بودی تن به این عشقهای خیابانی ندم حالا خودت با یه نگاه عاشق شدی تو که از دست اون امروز بیخودی عصبی شدی حالا چی شده که توفکرشی
–من آذین خانم منظور من از عشق خیابانی این بود که به پسرایی که دنبالت میفتن آشنا نشی نه این.
آزین کمی سرجاش جابجا شد
– باشه باشه هرچی تو بگی هرکاری دوست داری بکن ولی مواظب باش.
ی حال عجیبی داشتم
– ولی آذین من به اون علاقمند شدم قول بده کمکم کنی.
– اما رها جان اون گفت اینجا مهمونه و خونه ش تهرانه
تازه شاید نامزدی ،دوست دختری داشته باشه رها تو نباید وارد این بازی بشی نکنه آسیب ببینی.
– اخه آذین درسته دوبار دیدمش ولی فکر چشمای کشیدش بینی و لب کوچیکش موهای خرمایی رنگش یک لحظه رهام نمیکنه
باز تکانی خوردم وروی تخت آذین نشستم و ادامه دادم –آذین دیدی چه هیکلی داشت مطمعنم ورزشکار بود
آذین آرام با دست روی سرش کوبید
– وای دختر تو تا کجا پیش رفتی.رها تو دیوانه شدی مثل اینکه حالت خوب نیست دیونه اصلا بگو از کجا میدونی ورزشکاره؟
romangram.com | @romangram_com