#تلختر_از_اسپرسو__پارت_5
ماشینش و که دیدم یه لبخند بزرگ اومد رو صورتم . سوار ماشین شدم و گفتم :
- سلام . خوبم . تو خوبی ؟
خندید و گفت:
- سلام خوبم . چه عجب تشریف آوردین . میدونی نیم ساعت اینجا وایستادم ؟
- به خدا نشد .کلاسم یکم طول کشید . حالا ببخشید .
- نبخشم چیکار کنم . دلم واست تنگ شده بود کوچولو.
خندیدم و خودم و لوس کردم و با ناز گفتم :
- راست میگی ؟
خندید و آروم بینیم و کشید و گفت :
- اوهم
کلافه دستش و کنار زدم و گفتم :
-بابا نکش این دماغ بدبختم و یه چیزیش بشه خودت باید این دفعه پول بدی عمل کنم .
romangram.com | @romangram_com