#تلنگر_سیاه_پارت_52


شبنم.

سیگارش رو روی موکت طوسی رنگ انداخت و زیر پاهاش له کرد و گفت :

این دختر گداهه دوباره چش شده؟

چشم غره ایی بهش رفتم و گفتم :درست حرف بزن ساورا. یکم به بقیه احترام بزار.

سری به معنای باشه تکون داد و گفت:خب باید چیکار کنم ؟

دوباره به شبنم نگاه کردم تو بهت بود.

و گفتم : بهش سیلی بزن.

بعد از حرفم با تعجب اول بهم با تعجب نگاه کرد و بعد زد زیر خنده.

بین خنده اش گفت : چرا.. خودت نمیزنی؟

نگاهی بهش انداختم که خنده اش رو قطع کرد و با تمسخر سری تکون داد و گفت :

او.. او یادم رفته بود تو روحیه ات لطیفه.

بی توجه به اخمای من به شبنم نزدیک شد و با تمام قدرت بهش سیلی زد.

جوری که گونه ی منم درد گرفت.

شبنم با ترس و درد دستش رو روی گونه اش گذاشت و بهم خیره شد و گفت :کی منو زد؟

با ابرو اشاره ایی به ساورا کردم که دوزانو مقابلش نشسته بود.

نگاهش رو از من گرفت و به ساورا گفت :

تو زدیم ؟

ساورا سری تکون داد که شبنم بدون هیچ حرفی سیلی محکم تری به ساورا زد.

خواست به ساورا چیزی بگه که دستش به سمت پیشونیش رفت.

دوباره یه قطره خون روی پیشونیش افتاده بود.


romangram.com | @romangram_com