#تلنگر_سیاه_پارت_14
سوگل تا الان با همه ی کارات موافق بودیم . چون با دلیل و مدرک انجامشون می دادی.
ولی ...
حرفش رو که قطع کرد با کنجکاوی ذاتیم گفتم :
ولی چی ؟
نگاهی به مامانم انداخت و گفت :
این کارت یعنی رفتن به اون خونه ی کذایی اشتباه ترین کار ممکنه . نمیبینی حال و روز من و مامانت رو ؟
اخمام رو توی هم کردم و گفتم:
ولی از نظر من کارم خیلی درسته .یعنی چی ؟ یه جامعه داریم از وجود اون خونه عذاب می کشیم . حتی جرات نداریم خرابش کنیم .
تا کی میخوایم با ترس به اون خونه خیره بشیم ؟
من باااید .باید اثباتش کنم.
مامان با بغض و تعجب گفت :
اخه توی دانشجو چی رو میخوای اثبات کنی !؟
کتابم رو روی تخت انداختم و در همون حالم گفتم :
اینکه هیچ موجود و یا اتفاق غیر باور کردنی ایی تو اون خونه وجود نداره .
مامان خواست چیزی بگه که بابا نذاشت و گفت :
خیلی خب .ولی قول بده مواظب خودت باشی .
حالا کی میری ؟
سری با لبخند تکون دادم وگفتم :
پس فردا.
مامان با ترس گفت :
romangram.com | @romangram_com