#تک_واژه_عشق_پارت_3
-نه ....من عالیم(اره جون خودم.رو به موتی میگی عاااالیم.ضایع!!!)
-مطمئنی؟
-اره ....اره.
-اخه دید....
صداش یهو قطع شد!!!!وای فهمید.ای خاک تو گورم....یادم رفت بلوتوثش رو خاموش کنم.لو رفتم.مثل دزدا برگشتم و بهش نگاه کردم.نمی توستم بفهمم الان عصبیه یا خوش حال؟فقط با ابروهای بالا داده رو گوشیش زوم بود.درد پام کم شد.سرجام مرتب ایستادم و تازه متوجه تیپ پرفکتش شدم.معلوم بود می خواد جایی بره.
یه تیشرت یقه باز خاکی جذب شلوار لی مشکی کفشای اسپرت و زنجیر خوشگلش که تو نور برق می زدیه سویشرت مشکی هم رو دستش انداخته بود.دستامو به کمر زدم و با یه حالت شیطنت بر انگیز گفتم:
-کجا داری میری اقا خوشتیپه؟
بهم نگاه کرد.خندید وسری به اطراف تکون دادو تنها گفت:
-امان از دست شما دخترای امروزی!!!!!!
ایشی کردم ورو برگردوندم...ضایع شدم واز شما چه پنهون؟؟یوخده خجالت کشیدم ولی در حد جزئی!!!.حالا نمیگه خودش صدتا دوست دختر رنگاوارنگ داره.به من میگه.چیششششش.بدون حرفی از کنارم رد شد.بوی ادکلن تلخش مشمامم رو نوازش کرد. از همون دم راه پله ها خطاب به بابا گفت:
-نادر جان.....من رفتم.با برو بچه ها قرار دارم.
-برو به سلامت بابا.اروم برون.
-روبه چشمم.
-چشمت بی بلا.
برو بچه ها؟؟؟نکنه که....؟سریع برگشتم وصداش زدم:
-ابتین؟؟؟
با لبخند شیکش بهم خیره شدوگفت:
-جانم خواهری؟
romangram.com | @romangram_com