#تحمل_کن_دلم_پارت_39

بعد از خرید لباس یه خورده وسایل دیگه هم لاید میخریدیم که سری خریدیم و رفتیم خونه.

پس فردا عروسی بود.

صبح با صدای آلارم گوشی از خواب بیدار شدم. قصد داشتم امروز دکوراسیون خونه رو تغییر بدم دیگه از این مدل خسته شده بودم.

این به عادتی بود که همیشه با من هست! هر ماه باید دکوراسیون خونه رو تغییر بدم‌.

از اتاق خواب ها شروع کردم‌. ساعت ۷ صبح بیدار شدم و تا ساعت ۱۰ فقط اتاق خودمو تونستم درست کنم‌

ساعت ۱۰ هم اتاق بابا رو درست کردم. که فقط یک ساعت طول کشید. چون من خیلی از بابا خرت و مرت بیشتر دارم.

از ساعت ۱۱ افتادم به جون خونه...

هم غذا رو آماده میکردم هم خونه رو جابه جا میکردم.

ساعت ۲ بعدازظهر بود که با بابا نهار خوردیم.

و من دوباره شروع کردم به کارم البته بابا هم بهم کمک کرد

ساعت ۱۰ شب کارمون تموم شد.

از خستگی داشتم میمردم. بعد از یه دوش تخت گرفتم خوابیدم.

صبح که ظهر از خواب بیدار شدم. چون دیشب شام هم نخورده بودم خیلی گرسنم بود.

زودی یه چیزی آماده کردم و خوردم. امروز کلاس نداشتم. ولی خیلی دوست داشتم یکم آهنگ بخونم.

گیتارم و برداشتم و شروع کردم به خوندن... عاشق این آهنگ بودم:

_ چشمام تو رو دارنو فکرت فقط با منو با تو همیشه غرقه رویام

دستم اگه خالیه حسم ولی عالیه مگه من از خدا چی میخوام

دیوونه جان جنونه من تموم نمیشه رسیده عشقه تو به ریشه به ریشه

عشقم الان که بهت پناه آوردم خودم رو دست تو سپردم نترس که آخرش چی میشه

عشقم باور نمیکنم که اینجام کنار تو صاحبه دنیام بگو که با منی همیشه

تقدیر تو مشتمه مثله کوه پشتمه محاله که تو رو ببازم

آرامش خندته این حسه مثبتت باز خودمو با تو میسازم



دیوونه جان جنونه من تموم نمیشه رسیده عشقه تو به ریشه به ریشه



عشقم الان که بهت پناه آوردم خودم رو دست تو سپردم نترس که آخرش چی میشه

عشقم باور نمیکنم که اینجام کنار تو صاحبه دنیام بگو که با منی همیشه دیوونه جان بابک جهانبخش

خب اینم از این.....

romangram.com | @romangram_com