#تعقیب_سایه‌ها_پارت_72

ـ‌ الان یه هفته گذشته. فکر کردم دیگه بازجویی‌ها تموم میشه. چرا شما؟

ـ چی چرا؟

ابرو‌هایش را در هم آمیخت و با چشمان تیزبینش به من خیره شد. انگار می‌خواست راست و دروغ حرف‌هایم را تشخیص دهد.

ـ چرا یه افسر ساده رو برای تحقیقات انتخاب کردن؟

مکث کردم. نه به خاطر ای‌نکه می‌ترسیدم دستم رو شود. هر چند او زرنگ به نظر می‌رسید، مکث من به خاطر عذاب وجدان بود. من راحت دروغ می‌گفتم و راحت‌تر احساس گـ ـناه می‌کردم. انگار وجدان من ماموریتش این بود که به من بفهماند کارم اشتباه بوده اس؛. اما زمان عمل که می‌شد همه چیز را فراموش می‌کردم و دوباره اشتباهم را تکرار می‌کردم.

ـ موضوع کمی پیچیده است خانم و البته محرمانه. ما احتمال می‌دیم....

نگاهی به اطراف کردم. به پیرمردی که آن سوی خیابان روی نیمکتی نشسته و به عصایش تکیه داده، خوابیده بود. ماشین‌هایی که با بی‌رحمی ویراژ کنان آسفالت را زیر پا می‌گذاشتند و حتی دسته‌ای از پرندگان که با صدایشان توجه مرا به خود جلب کردند. آن‌جا با وجود شلوغی و رفت و آمد زیاد برای ادامهٔ صحبت‌هایم مناسب نبود و من نیز از طرفی دنبال راهی برای ورود به خانه بودم.

به خانم پری گفتم: میشه داخل با هم حرف بزنیم؟ گفتم که.... محرمانه است. یه چیزایی رو نمیشه این‌جا گفت.

او راضی به نظر نمی‌رسید و انگار مجبور شده بود که از چارچوب فاصله بگیرد. حتما دوست نداشت کسی مرا جلوی خانه‌اش ببیند و برای خود داستان سرایی کند که ـ زنیکهٔ فلان و فلان معلوم نیست چی‌کار کرده پلیس اومده سراغش لابد اون مرده بدبخت رو هم این کشته. اول ازش طلاق گرفته، بعد سر به نیستش کرده و پولاش رو دزدیده. این‌طوری کسی فکر نمی‌کنه قاتل این زنه است، وقتی توافقی ازش جدا شده. ـ

خانهٔ خانم پری در حقیقت راهرویی باریک بود که توسط یک اتاق خواب، سرویس بهداشتی، آشپزخانه و سالن پذیرایی احاطه می‌شد. دو گلدان بزرگ و شکمدار (همانند‌‌ همان کارآگاهانی که جونز توصیف می‌کرد) پشت در هر اتاق نگهبانی می‌دادند که به محض دیدن انسان‌های غریبه با بوی خاک و کود تازه آمیخته با عطر شقایق، این احساس خطر را به صاحبخانه هشدار می‌دادند. برگ‌ها سبز و پر طراوت بودند و شاخه خشک و پوسیده‌ای در کنارشان نبود. خانم پری تمایلی به همنشینی با من در سالن پذیرایی و قرار دادن فنجان قهوه‌ای گرم (که البته من طبق عادتم آن را سرد می‌خوردم) نشان نداد و خواست در‌‌ همان راهرو به سوالش پاسخ دهم.


romangram.com | @romangram_com