#تعقیب_سایه‌ها_پارت_28

ـ فعلا نه؛ اطراف زخم کثیف شده و به خوبی دیده نمیشه. اول باید ببریم مرکز و شست و شو بدیم. اگه خودکشی باشه، دست‌ها می‌لرزه و این لرزش هنگام بریدن رگ اثر خودش رو روی پوست می‌ذاره. از طرفی اگر هم قتل باشه، مقتول تقلا می‌کنه و قاتل برای این‌که زود‌تر کارش تموم بشه فشار بیشتری وارد می‌کنه. باید اثر انگشتی که روی تیغ به جا مونده رو هم مورد بررسی قرار بدیم.

از مافوقم پرسیدم: نظر شما چیه آقای هانت؟ قتل بوده؟

می‌خواستم ریسک بزرگی انجام بدهم؛ چون من هیچ‌شناختی نسبت به آدم‌های اداره و کسانی که دور جسد جمع شده بودند نداشتم. این سوال من موجب می‌شد واکنش‌های آنان را ببینم و بفهمم چه تفکراتی دارند. همین طور هم شد و‌‌ همان کارآگاهی که قصد بیرون انداختن مرا داشت اولین طعمهٔ من شد.

ـ خب معلومه که خودکشیه. نکنه فکر کردی این‌جا هتله؟ نه. این‌جا زندانه. پر از آدم‌های عوضی که کرم خلاف و جنایت تو بدنشون وول می‌خوره؛ اما مطمئن باش ما یه روزی آدمشون می‌کنیم.

و او در ادامه چیز‌هایی زیر لب گفت که گرچه نشنیدم، یقین داشتم به من توهین کرده است.

پرسیدم: چرا اون تو یه سلول مجزا زندانی شده بود؟ اگه بین بقیه بود این اتفاق می‌افتاد؟

ـ چون جای کافی برای نگهداریش نداشتیم.

آقای هانت نگاه مرا به خود جلب کرد و از من خواست همراهش اتاق را ترک کنم. علی‌رغم این‌که مجهولات زیادی در ذهنم بود، نوع نگاه او مرا مجاب به اطاعت کرد. به نظر از دستم عصبانی شده بود. کمی طول کشید تا خودم را توی راهرو به او برسانم.

ـ برای چی اومدی این‌جا؟

ـ فکر می‌کردم این پرونده به منم مربوط میشه؛ چون من دستگیرش کرده بودم.


romangram.com | @romangram_com