#تب_آغوش_سرد_پارت_19

وقتی صورت زخمی خودم رو دیدم وا رفتم.
روی گونه سمت راستم ین خراش عمیقی برداشته بود .
زخم ، دقیق ًا ازگوش ه چش م راس تم کش یده ش ده بود تا روی گونه م .
خدا لعنتت کنه هوران ببین صورتم رو به چه وضعی در آوردی .
باید میرفتم از هوردخت میپرسیدم.
رفتم روشویی صورتمو شستم اومدم بیرون.
باند روی سرم که کمی زخمی شده بود را باز کردم .
ین کت دامن آبی با ساپورت تنگ پوشیدم .
از اتاق بیرون اومدم و تعجب کردم راهرویی که دیروز تارین بود الان روش ن
ش ده بود و اص لا دیروز، به پرده های کش یده ش ده توجه نکرده بودم وفکر
میکردم دیواره . ولی حالا پنجره های زیبا بود.
اینجا چه خبر بود ؟ کلی آدم توی
عمارتی که تا چندساعت پیش سوت وکور بود، حالا پر از خدمه با لباس های
محلی ، جمع شده بودن.
توی اون همه شلوغی پریناز رو دیدم.
صداش زدم.
با دیدنم لبخند زد به طرفم اومد گفت: سلام خانوم جان.
باز گفت خانوم جان.بالبخند جواب سلامش رو دادم
گفتم :پریناز اینجا چه خبره ؟

romangram.com | @romangram_com