#تب_آغوش_سرد_پارت_135

پیاده شد و صدام زد گفت:
چکامه وایسا چش سفید.
برگشتم که یهویی ین پس گردنی بهم زد گفتم؛
هووو چی شده!؟
گفت:چی شده و زهرمار،
اون کی بود که سوار ماشینش شدی ؟
ین آهانی کردم گفتم :رئیس شرکتمون،
دهنش باز موند گفت :رئیس شرکتتون!؟
گفتم: آره،
تواز کجا منو دیدی!؟
خندید گفت:دکی رسوندتم.
ابروهام رو بالا انداختم گفتم:
ای کلن پس تورش کردی!؟
لپاش گل افتاد گفت :قراره شب باخانواده اش بیان خواستگاری .
خیلی خوشحال شدم و بهش لبخند زدم گفتم:پس باید کاچی درست کنم.
دوباره زد پس گردنم گفت :دختر حیا داشته باش.
*******
امروز اومدم شرکت ولی خبری از شاهرز نبود.
توی دفترم داشتم پشه می پروندم.

romangram.com | @romangram_com