#تب_آغوش_سرد_پارت_134

یهویی برگشت سمتمگفت:شما از کجا آدرس خونه مارو بلد بودی!؟
داشتم خودمو لو میدادم چون چندباری تعقیبش کرده بودم آدرس خونشون رو
یاد گرفته بودم.
حالا مونده بودم که چطوری سوتی رو جمع کنم که یهویی یاد فرم استخدامیش
افتادم گفتم :از فرم استخدامیت!!
تعجب زده ومش کوکانه گفت:ش ما همیش ه آدرس کارمنداتون رو حفظ
میکنید؟؟
بیخیال گفتم:
همه رو نه ولی حافظه قوی دارم...
فهمید نمیخوام جواب بدم
گفت:مرسی آقای مهتاج زاده...
وبعد پیاده شد رفت..
**************
از زبان :چکامه
شاهرز پیاده ام کرد رفت،
چندروزیه حسهایی عجیب و غریب به شاهرز پیدا کردم.
نمیدونم انگار ،ین حسی مثل دوست داشتن.
با اینکه ین ماهی میشه اومده به شرکت ولی رفتار اونم عجیب وغریب هست.
داش تم توی پیاده رو راه میرفتم که یهویی حنانه از ین ماش ین مزدا تری واحد

romangram.com | @romangram_com