#تب_آغوش_سرد_پارت_100

ولی به من میگن چکامه بلاخره همه چیز رومیدونم و از جین و پوکش سر در
میارم.
بهش رسیدم سلام کردم واونم با سر جواب سلامم داد .
س ا ندویچ از کیا کولیم بیرون آوردم یکیش رو بهش دادم که برق توی
چشماش نشان از گرسنگیش بود.
ساندویچ گرفت گفت:دست خاله فرشته درد نکنه.
وگرنه از تو که بخاری در نمیشه.
گفتم:خوبه خوووبه نه که تو بخاری ازت بیرون میزنه!
خودمم شروع کردم گاز زدن ساندویچ با دهن پر گفتم:حنا قضیه این استادت
چیه تو که قبلا میخواستی کفنش بگیری .
الان چطور شده.
که گفت:زبونت گاز بگیر چرا میکشیش .
ابروهام بالا انداختم قهقهه ای زدم و بهش گفتم
نههه قضیه جدیه این اصلا دلباخته این دکی شده.
چشمکی زدم گفتم:ای ناقلا نکنه خبرای هست؟
سرز وسفید شد گفت:نچ چه خبرایی باشه.
اون استاد هست ومنم دانشجوش هستم.
میخواستم قضیه رو بفهمم که پیچوند گفت:چکامه کار پیدا کردی!؟
پوفی کردم گفتم:نه هنوز

romangram.com | @romangram_com