#تباهی_به_دست_دوست__پارت_8

ترسیدم ....قیافه دمغ و مظلوم گرفتم و گفتم : تو رو خدا صدرا!کی میاد؟ قرار بود برام پاستیل بخره

صدرا -مانیا برو تا نزدمت... تورو چه به دوس داشتن پسر؟و چشم به راهش بودن ؟ بیا خودم برات میخرم



مامان اخم داشت و معلوم بود که از من راضی نیست

با لجبازی گفتم.

-نه! من نمی خوام... میخوام کامیار برام بگیره!اذیتم نکن دیگه بگو کی میاد؟

صدرا پوفی عمیق کشید-میان الانا

-وااااای اخ جون

صدرا غضبناک نگاهم کرد

-غلط کردم دیگه اه !

تک خنده ای کرد و گونه ام رو کشید و گفت:بیا برو شیطون

**********8

ساعتای 9 شب بود که اهورا و کامیار اومدن من بی معطلی جیغی کشیدم


romangram.com | @romangram_com