#تباهی_به_دست_دوست__پارت_41
-بخواب دخترم ....بخواب وقتی بیدار شدی ...سوپ بدمت بخوری !
لبخندی میزنم ....و او ب*و*سه روی سرم می گذارد
دیدنش مرا به مرز جنون می برد -نیاااا جلو. ...تو رو خداااا...نیاااا
-نیام ...!...جک نگو !...باید مال خودم کنمت. ..!
ترسیده می گویم-یعنی چیییی؟
اومد جلو .....به دیوار چسبوندم. ..دستشو تو لباسم کرد!
-تو رو خدا بسههه.....
زیر گردنم را گاز خفیفی زد ....بعد لاله گوشم ....بعد بعد لب هاااام!
-تمومشششش کنننننن!
-ن ...هنوز اولشه!...واستا تماشا کن...تقصیر خانوادته ....راه میومدن. .همه چیز حل بود!
-چی می گی !چی تقصیر خانوادمه. ..!بس کن لطفااااااا ....به لباسم چیکار دارییی
فقط اشک بود که تنهایم نگذاشته بود ....قهقه های بلندش در گوشم زنگ می زد!
romangram.com | @romangram_com