#تباهی_به_دست_دوست__پارت_36



رفتم بیرون ...کامیار منتظر جلوی در واستا ده بود!

- بریم

- بریم گلم



با دیدن دوباره باغ از ذوق جیغی کشیدم ... و شروع به دویدن کردم ..کامیارم دنبالم کرد

-مانیا ... بدو که اومدم... بدو الان میخورمت..

دیدم داره نزدیک میشه ... یه جـــــیــغ بنــــفش ڪشیدم و تند تر دویدم . با نزدیک شدن به تاب و دیدنش واستادم تابی زیبا زیر درخت بید مجنون!

-وای اینجا چه خوشگله ... وای مامان تاااااابــــــــــــــ:)

به سمت تاب رفتم و تند روی صندلیش نشستم

با خوشحالی رو به کامیار گفتم-کامی بیا هل بده کامی بیا هل بده!! .

-باشه گلی اومدم




romangram.com | @romangram_com