#تباهی_به_دست_دوست__پارت_3
ی .همه چیز خوبه ؟خوبی دخترم؟حالت بهتره ؟میتونی همه چیو توضیح بدی؟
-ممنون بهترم ! آره آماده ام تا همه گذشته تلخ مو برای همه فریـــاد کنم!
صدرا - آروم بابا !تو کجا آماده ای من که میدونم همونجا غش میکنی و چیزی نمیگی حالا میخوای فریاد کنی هم قیافتو ببین !یک چی میمالیدی به این صورت ماستت تا یک نفر پیدا بشه بیاد بگیرتت...البته رحمان در حال مردن هم باشی دست از سرت بر نمیداره!
اهورا با تک خنده ای گفت - صدرا چی میگی تو الان مثلا روحیه میدی؟!
صدرا - آره دیگه دارم آماده اش میکنم یک وقت غش نکنه...و بتونه همه چیو کامل توضیح بده و اون ناکسو به سزای اعمالش بروسه...
همه سکوت کردند ....سکوتی تلخ! ...این سکوت به مزاجم خوش نمی آمد پس سکوت را شکستم.
-نگران نباش داداشی یک جور میگم با شجاعت که خود عوضیش همه صحنه ها جلوی چشماش زنده بشه ....با شجاعت تمام ....غش هم نمیکنم! خنده ای ملیح میکنم ...ولی همه حرفام دروغ است،دروغ محض ! ....خدا جون منو ببخش!
قاضی از راه میرسد ...هوای اتاق برایم خفه کننده میشود ....نمیتوانم نفس بکشم .دست هایم خیس غرق می شود .سریع اتاق را ترک میکنم . در راه روی طویل دادگاه می دوم .... همه با تعجب به کسی مینگرند که به سختی نفس میکشد و مشت است که بر سینه اش کوبیده می شود ....وارد حیاط میشوم هوای تمیز و تازه را با ولع خوراک شش هایم میکنم.
-آخ خدایا کمکم کن !کمکم کن بتونم همه چیو بگم تا اون عوضی به سزای کاراش برسه
-چرا نرسه آبجی !؟
با صدای اهورا از دلم میریزد
-ترسیدم اهورا
romangram.com | @romangram_com