#تباهی_به_دست_دوست__پارت_26

-کامیار چته تو..؟؟برو کنار باهات قهرم.. باز کادو یادت رفت ... !

-نه به خدا ...میخواستم نشون بدم یادم رفته ..!!!

- یعنی چی؟؟

اومد روبه روم واستاد و جعبه کوچیکی دستم داد ..!

-خب موش کوچولو اینم هدیه ات .. وقتی بزرگ شدی بنداز گردنت .

با چشمای گرد شده نگاهش کردم...

-یعنی چی کامیار .. چی میگی؟؟

-همین که گفتم ! باشه؟

گیج از رفتاراش گفتم -باشه ! زود باید بریم وقت شامه ...

-اول تو برو

رفتم بیرون ......گردنبندو تو دستام گرفتم ... یه پلاک قلب بود ... خیلی زیبا بود .....ته دلم قیلی ویلی رفت !

*************

همه سر سفره بودن و شام میخوردن .... منم رفتم نشستمو شروع به خوردن کردم .... شام بدون حرفی خورده شد ...خسته بودم از همه خدافظی کردمو رفتم بخوابم...


romangram.com | @romangram_com