#تباهی_به_دست_دوست__پارت_18
-راس میگی صورتت کمی تو ذوقه
منم که خر کیف بودم که میخواد آرایشم کنه با ذوق گفتم -واااای مامان عااااش
هنوز میخواستم بگم عاشقتم که گفت..
-فقط رژ
کلا پنچر شدم
-خیلی ضد حالی مامان .....
مامان با خنده گفت - میدونم ....ولی فقط رژ...
-باش بابا همونم غنیمته. ...
مامان رژ رو ل*ب*ا*م کشید
-حالا بیا خیلی هم خوب شدی...
-اوهوم بهتره ....
-خوب دیگه نوبت منه ....ظاهر نیمه تموم رو آماده کنم !
به مامانم نگاه کردم زنی 35 ساله و شیک ...با پیرهن شب پوشیده ....و جوراب شلواری مشکی ....موهاش رو هم به صورت آبشاری حالت داده بود ...ولی فایده که نداره ...آخرش یک شال میندازه سرش ....من که واقعا نمیفهمم.....درسته منو آزاد گذاشته ولی خودش تمام سعیش رو میکنه پوشیده تر باشه .... خانواده مامانم نسبت به بابام بیشتر به حجابشون اهمیت میدن .....ولی خانواده بابا اوپن مایندن و خر پول .....و چون ما در سطح متوسطیم ...خوششون نمیاد با ما وصلت کنن ....به درک !
romangram.com | @romangram_com