#تباهی_به_دست_دوست__پارت_12
کامیار -من نمیخوام بزار مانیا بخوره
منم که ذوق مرگ از حرف کامیار ....دندونای خامه ایمو نشون دادم و لبخند زدم
صدرا -اه اه ببند حالم بد شد
اخم کردم -کوفت
صدرا -به جونت
اعتناش نکردم و شروع کردم به خوردن
کامیار -من دیگه رفع زحمت کنم ! مانیا بیا پاستیل هات .....با اجازه خداحافظ خاله ....خداحافظ عمو بای بچه ها
-وای ...ممنون کامی
مامان -پسرم میموندی برای شام
کامیار- نه دیگه برم پیش مامان تنهاس
اهورا -باش به خاله سلام برسون
-لپای خالمووو ب*و*س کن
کامیار -چشم با اجازه
romangram.com | @romangram_com