#سورنا_پارت_99

-خب چه خبر؟؟؟

-گویا خبرا دست شماس ...

مشکوک نگاهش کردم...

-چه خبری بابا؟؟؟

-از هما؟؟؟

رنگش پرید

-چرا رنگت پرید داداش؟؟؟

-به من چه چرا من باید از هما چیزی بدونم؟؟؟

-نمیدونم گفتم شاید داداشم عاشق شده هردومونم خوب میدونیم هما دختر خیلی خوش اخلاقیه

-سورنا .نه بابا چه عشقی؟؟؟

-منو سیاه نکن داداش .

-بخدا .

-قسم دروغ؟؟؟

-راستش ته دلم بهش یه حسایی دارم ولی بهش چیزی نگفتم .

-جان؟؟؟جدی میگی؟؟؟

-عه ببین سورنا لوس بازی در نیار .

-چه لوس بازی داداشم عاشق شده این که فوق العاده اس

-ببین سورنا نکن .نکن دیگه خخخخ

-خجالت کشیدنت تو حلقم داداشی .

-سورنا جان فعلا این موضوع بین خودمون باشه ها

-چشم .تاحالا شده من چیزی به کسی بگم؟؟؟

-نه ولی گفتم نگی خب

-چشم .

یه نگاه عمیق بهش کردم خداروشکر بعد اینهمه بلا یکیمون میتونه زندگی کنه .یکیمون میتونه عاشق بشه

یکیمون میتونه امید داشته باشه

یکیمون میتونه از این اسارت رهایی پیدا کنه .

خیلی خوشحال بودم رفتم بالا ایسان هنوز خوابه اینجوره دست وپاش خواب نمیره؟؟؟

بیخیال رفتم وپیشش دراز کشیدم کمی گذشت خوابم برد .از خواب پریدم

romangram.com | @romangram_com