#سورنا_پارت_88
رفتم سمت ح-م-ا-م دوش گرفتم واومدم بیرون هنوز در حال گریه کردن بود
یعنی انقدر از من بدش میاد؟؟؟بیخیال شونه بالا انداختم لباس پوشیدم ورفتم پایین الان یک هفته میگذره که ایسان پیشمه
هر بار گریه میکنه نمیدونم گریه واسه چیه؟؟؟از اسرار های بی حد حسام خسته شدم امروز عاقد میارم وعقدش میکنم راحت شه هم من هم این حسام پوفففففففففف با اینکه مخالف این کارم ولی چاره ایی نیست .
به محض اینکه بگذارم بره میره شکایت میکنه .تمام خونه هام رو هم بلده از طرفی هم دیگه نمیخوام دستم به مگ کسی باز کثیف بشه
عاقد اومد ...
دیشب بهش گفتم اگه زیاد تابلو کنه میکشمش .نشستم روی کاناپه وسط سالن نشینمن حسام ورهام هم بودند وبادیگارد ها
اومد پایین عه بمیری هربا که میخواد یه جایی بره ارایش میکنه ها ولی الان که میخواد زنم بشه یک کرم خشک وخالی هم نزده .
با لباس سیاه هم اومد
عاقد کمی تعجب کرده بود
نگاه نگاه چشماش قرمز قرمزه گریه هم کرده نشست پیشم عاقد گفت:
-عروس خانوم چقدر مهریه میخوایین؟؟؟
-هیچی
-هیچی؟؟؟نمیشه که
-همون مهر وسنه حضرت زهرا کافیه .
-ولی .
-اقای محترم گفتم که
اینقدر سرد بود که من هم جاخوردم عاقد صیغه عقد دائم رو خ-و-ند .هه این با این طرز تیپ زدنش حضرت زهرا رو هم میشناسه؟؟؟
-خانوم ایسان فرد وکیلم؟؟؟
-بله
همه دست زدند خودش سرد نگاهم کرد عاقد گفت:
-مبارکه ایشالله به پای هم پیر بشین ورفت
حسام روی میزضرب گرفته بود:
-عروس چقد قشنگه ایشالله مبارکش باد
دوماد چقدر انتره ایشالله مبارکش باد
بعد رهام زد وحسام ایستاد وشروع به رقصیدن کرد دست من رو کشید وگفت:
-یالا شا دوماد یه تکونی بده ناسلامتی جدی جدی زن گرفتیا .
ایسان ایستاد وبرخلاف روزای دیگه که کمی انرژی میشد توی قیافه اش پیدا رد بی نرژی نگاه کرد وگفت:
romangram.com | @romangram_com