#سورنا_پارت_74


-عزیزم شماره نداری؟؟؟

-نه .

-داداش سورنا واسه زنت گوشی بگیر زنگش بزنم

سورنا:اگه کارش داشتی به من زنگ بزن بهش میگم .

-وا داداش مگه اینجا عهد قجره؟؟؟

سورنا:نه واسه اون نیست

حسام:ابجی بیخیال به سورنا بگو کاری داشتی با ایسان....

سورنا رفت سمت حسام وگفت:

-داداش یه لحظه میایی؟؟؟

حسام:البته

باهم رفتند گوشه ایی از سالن بعد از کمی با خنده با هم خداحافظی کردند ورفتند همه مهمون ها رفتند .

---------

سورنا:

وقتی دیدم حسام جواب خواهرش رو منتقی داد تصمیم گرفتم باهاش قهر نکنم وراضیش کنم بهش گفتم بیا وبا هم رفتیم گوشه سالن

حسام:چیه؟؟؟

-حسام جان توی این مدت که باهم دوست بودیم هیچ موقع باهم بحثمون نشده بود واقعا نمیدونم چی بگم .

-هیچی نگو داداش هیچ وقت غرورت رو نشکستی حالا هم نشکنش ولی قول بده با ایسان ازدواج کنی نگذار بشه مثل همه اونایی که توی خیابون ها هستن نگذار یه کثاقت بشه دست روش بلند نکن اون دختریشو بهت هدیه داده والان هم کنارته میدونی اگه میخواست میتونست فرار کنه؟؟؟پس اذیتش نکن

-تاحالا شده بخواد فرار کنه .ولی باشه یه صیغه ایی چیزی میخ-و-نم واسه این که خیال تو راحت بشه خوبه؟؟؟

-ممنونم که روم رو زمین ننداختی .

-خواهش .

وباهم دست دادیم ورفت یه صیغه بخ-و-نم؟؟؟باشه میخ-و-نم ولی قول ندادم اذیتش نکنم .نابودت میکنم ایسان کاری کردی امشب روی مهمونم دست بلند کنم .از هستی ساقطت میکنم همه رفتند ایسان خودش رو از کنارم باریک کرد ورفت رفت داخل اشپزخونه رفتم داخل اشپزخونه .درست پیشش بودم

-خیلی زبون داری .

بشقاب از دستش ول شد وهزار تکه شد

خوبه دمپایی پای جفتمون بود .

-تو تـ..ـو اینجا چیکار میکنی؟؟؟

-میخوام بازنم خلوت کنم .حرفیه؟؟؟

-زن؟؟؟چرا چرت میگی؟؟؟برو سورنا برو که حالم ازت بهم میخوره .


romangram.com | @romangram_com