#سورنا_پارت_69
-چه مرگته؟؟؟؟
-که چه مرگمه؟؟؟میزنم نابودت میکنم ها بیا بریم پایین زشته
وای این که اتاق رو پر کرده از این بوی دیونه کننده نگاه نگاه عطر رو خورد کرده ایستادم وسرم رو اوردم پایین وای خدا رفتم سمت عطر های روی کمد هاج وواج مثل عروسکی کوکی دنبالم میکشیدمش واون فقط نگاه میکرد عطر کاپیتان بلک که بوی خوابی داشت رو روش خالی کردم بوش کردم حالا بهتر شد
دستش رو گرفتم وبردمش بیرون وگفتم:
-گاف بدی نابودی افتاد؟؟؟
-اسب .
دستش رو توی دستم فشار دادم
-گاگول ولم کن
-گاگول تویی نکبت
وکشیدمش از پله ها پایین خوبه اهان دستش رو ول کردم عمو وخاله وبقیه اعضای خانواده حسام ایستادند به گرمی با هرکدومشون دست وروب....-و...-سی کرد همون موقع صدای زنگ در اومد در رو باز کردم
-به نیما جان به نوید جان خوش اومدید .
نیما ونوید برادر بودند نیما که وکالت شرکت رو داشت ونوید هم یکی از مهندس های شرکت بود
نیما:به این خانوم کی هستن؟؟؟مفتخرم بانو .
ایسان اومد حرف بزنه که زدم تو پرش واسه دوستای من دلبری ممنوعه .
-ایشون همسرم هستن نیما جون .ایسان
نیما:چـی؟؟؟کی زن گرفتی نامرد؟؟؟
ایسان:درو ...
-چیزی وقت نیست یهویی شد دله دیگه
نوید:تو عاشق بشی؟؟؟سورنا داری شوخی میکنی؟؟؟
-خب دیگه .
ایسان:اقا نوید داره چر...
-ایسان جان اقا یون رو راهنمایی نمیکنی؟؟؟؟
وجوری توی چشمش نگاه کردم که یعنی فاتحه ات خ-و-نده اس ولی نترسید وپوزخندی تحویلم داد نکبت .
میدونم چکارت کنم نابودت میکنم ایسان از زندگی کردن ساقطت میکنم کاری میکنم پشیمون بشی همون وقت زنگ در زده شد ودکتر وهمسرش اومدند با دکتر هم گرم روب-و-سی کرد نکبت به همه راحت ب-وس میده واسه من حاجی بالا منبر میشه .-
دارم برات رفتیم وهمه داخل سالن نشینمن نشستیم سر گرم صحبت شدیم
عمو مهدی:خب ایسان جان خانواده ات کجان؟؟؟
-نیستن عمو جان ایتالیا هستن .
نزدیک بود ساقط بشم یعنی چی ایتالیا؟؟؟
romangram.com | @romangram_com