#سورنا_پارت_5

-اخه چرا سورنا؟؟؟چرا باهام بازی کردی؟؟؟

-من عاشق بازی کردنم خودت میخواستی عاقل باشی ودم به تله ندی حالا هم وقت با ارزشم رو هدر نده خب برو خونه ات دور من رو هم یه خط قرمز بکش

-سورنا تروخدا

از ماشین پرتش کردم پایین لباس هاش پاره شد ولی هیچ دلم به حالش نسوخت از همه تون بیزارم صدا خفه کن رو گذاشتم روی اسلحه یه ندایی از درون بهم میگفت نه اینو خلاصش نکن الان3تا ادم کشتی چیشد؟؟

عطشت تموم شد؟؟؟ نکشش سورنا یه صدایی دیگه میگفت بزن بزن خلاصش کن این دخترا از همون خانواده هایی هستن که کودکی وجونیم رو تباه کردند .

بزن سورنا بزن خنده شیطانی کردمو وگفتم:

-نیلو یک دو سه بگو خدافظ دنیا .

-سورنا تو رو ....

نگذاشتم ادامه بده ویک گلوله حرومش کردم ولی نه توی مغزش بلکه توی دستش اگه مرد دست خدا بوده اگه هم نجات پیدا کرد بازم کار خداس دیگه .

4 نفر تمام آثار جرم رو پاک کردم وسوار ماشینم شدم باشدت از اونجا دل کندم .

آدمی نبودم که ضعیف بکشم ولی این دختر زیاد از حد فوضول بود بهش رو دادم بردمش یک هفته توی زندگیم فکر کرد خبریه ؟

تمام اسناد پول شویی رو پیدا کرده بود خداییش اون 3نفر غیر از این دختر که به دیار باقی شتافتند هم گناهی جز فهمیدن اسرار من نداشتند .

توی قانون سورنا نبود کسی که بفهمه داره چکار میکنه مادر نزاییده کسی قصد دخالت توی کارهای سورنا رو بکنه سرعت بی ام دبلیوم رو بردم بالا وزدم حالت اسپرت سیستم رو روشن کردم واهنگ رو پلی کردم :

-ای داد از دلم گفتی

از این ویرانه دلگیرم

مسیر زندگیمون رو

دارم آواره میبینم

دلم خوش بود

دلـــــم خوش بود

ولی دنیا تو گوشم زد

تموم ارثم رو

از این ویرانه میگیرم

از این ویرانه میگیرم

سریع قطعش کردم نگذاشتم بهزاد پکس بخونه هروقت که حس میکردم تنهام این اهنگ رو گوش میدادم ولی امروز واقعا پشیمون شدم .

ولی اون ندای درونم رو سرکوب کردم .

فلش اهنگ های خارجیم رو گذاشتم توی ضبط وزدم اهنگ"رینگ مای بل از انریکه ایگلسیاس" درستشم همینه نباید سورنا پشیمون بشه این دختر هم سزای اعتمادش رو دید نباید کسی به سورنا اعتماد کنه از وقتی که همه چیز عوض شد از وقتی که من مردم سورنا دیگه نه طعم لبخند واقعی رو چشید نه اشک سورنا مرد شد اونم توی 7 سالگی یادمه همیشه مامان میگفت اسمم رو واسه این سورنا گذاشته چونکه یکی از مشهور ترین سردار های جهان وسردار مشهور اشکانی بوده مامانم اهل رُم بود واز اونجا به عنوان برده به ایران آورده شد وهمسر یک آدم خوشگذرون شد اون هم در یک مزائده مادر من فروخته شد واون مرد بعد از اینکه استفاده اش رو از مادرم برد اون رو از خونه اش بیرون کرد سعی کردم لحظه ی اخر اسم اون مرد رو از زبون مادرم بفهمم ولی اجل امونش رو برید مادرم خیلی مظلوم مرد بچگی من تباه شد

مادر من یک فرشته بود فرشته ایی که هر مردی به اون چشم داشت مامان همیشه میگفت دوست دارم مثل سورنا باشی شهامتت قدرتت همه چیزت شبیه افسانه ها بشه ولی نمیدونست پسرش روزی سورنای بزرگ میشه ولی قلبش مثل سورنای کبیر نیست سورنای سرد وزخمی سورنایی که قسم خورد پدرش رو به سزای کارهاش برسونه سورنایی که تا حالا که 28 سالشه خیلی زخم خورد ولی هیچ چیز نگفت ...

روزی می اید که تمام کاری را که ان مرد ایرانی در حق مادرم کرد را پس میگیرم

romangram.com | @romangram_com