#سورنا_پارت_38
-ایسان فرد شمایید؟؟؟
-بـ .بله
این هم من رو شناخت؟؟؟
چیشد این که میخواست منو کنف کنه؟؟؟
-این چه طرز حرف زدنه خانوم فرد واین چه وقت حاضر شدنه؟؟؟
ونگاه به ساعتم کردم 10 دقیقه از 8 گذشته بود .
-10 دقیقه تاخیر .
اون دختر:استاد بخدا حواسمون نبود .
اره دیگه باید هم حواستون نباشه وقتی دارید نقشه واسه کنف کردن یک پسر میکشید
میخواستم به اونم دختر بگم اخه اون بیشعوره تو دیگه چرا ؟؟؟
مگه یه ادم چادری این شیطنت هارو میکنه بعدش گفتم شاید عشقی زیر چادر مشکیه وهیچی نگفتم .
-بیایید داخل ولی اگه یکبار دیگه تاخیر داشته باشید تا اخر ترم از کلاس محرومید .
ایسان:بله؟؟؟؟
عجب رویی داره ها
چه پررو
-چیزی گفتید؟؟؟
-فقط ما محرومیم دیگه نه؟؟؟
-ایسان تورو خدا دردسر درست نکن بیا بریم بشینیم
-ول کن هلینا ببینم چی میگه .
-شما چیزی گفتید خانوم فرد؟؟؟
هلینا:ایسان جان من .
ودست ایسان رو گرفتو نشوند صندلی جلو
بعد از حضور وغیاب گفتم:
-من جوونم درست ولی این دلیل نمیشه از جوون بودن من سو استفاده کنید والان هم میریم سر درس خب فصل اول راه ترابری .
یک ساعت بود فک زدم دختر ها باشوق گوش میکردند پسر ها هم مطلب برداری میکردند خوبه به حرف هام گوش دادن .
-------
ایسان:
romangram.com | @romangram_com