#سورنا_پارت_114
-امروز نه رکسانا جان میشه بری یک وقت دیگه مزاحم بشی؟؟؟الان توی محیط دانشگاه درستش نیست .
اومد سمتم اختیارم رو از دست دادم از بس عمل کرده بود از عروسک هم خوشگل تر بود .
بدون اینکه کسی متوجه بشه رفتم داخل دستشویی وجای رژ لبش رو پاک کردم .
خوبه
اخر کلاس شد
دختر بور وچشم سبزی که همیشه همراه ایسان بود واسمش هلینا بود اومد پیشم .
-سلام استاد .
-سلام .
-میبخشید اگه جسارت نمیشه میشه خصوصی باهاتون صحبت کنم؟؟؟
-البته .
خداییش فقط خودش رو بقچه پیچ کرده بود ولی این دختر هم خوشگل بود نگاه اجمالی بهش کردم ورفتم سمتش .
-بفرمایید .
-راستش میدونم ممکنه عصبانی بشید ولی میخوام بدونم چرا ایسان استعفا داده؟؟؟؟
-من نمیدونم از خودش بپرس .
-اخه موبایلش رو جواب نمیده .گفتم شاید شما پرونده اش رو دیده باشید .
-نمیدونم گفت از رشته ام خوشم نمیاد ومن واسه این رشته ساخته نشدم .
-پس دلم قرص باشه بلایی سرش نیومده؟؟؟
چقدر این دختر مارمولکه .عجب .
-مطمئن .
-خیلی خانواده اش سراغش رو میگیرن ازم .نمیدونن کجاس .
-شاید داره با دوس پسراش عشق وحال میکنه وهمه رو بی خبر گذاشته .
-نه نگین این حرف رو ایسان دختر پاکیه سر کوچه هم بره به من میگه تازشم قیافه اش غلط اندازه ولی من میتونم قسم بخورم از من هم پاک تره .یه دوس پسر بیشتر نداره اونم پسر خاله اشه ارمین خیلی همو دوس دارن قصدشونم جدیه .عه ببخشید پرچونگی کردم اینا اصلا به شما مربوط نیست من برم
ورفت .یعنی چی قصدشون جدیه؟؟؟
یعنی این ایسان مارمولک نامزد ارمینه؟؟؟
جریان از چه قراره؟؟؟؟خیلی کنجکاو شدم که بدونم .از دانشگاه رفتم بیرون ورفتم شرکت .
کارام رو راست وریس کردم پرونده هایی که مربوط به گیر انداختن اسفندیار بود رو هم گذاشتم داخل گاو صندوق ورفتم خونه .
ساعت 9 شب بود .
romangram.com | @romangram_com