#سورنا_پارت_107

ایسان:دکتر ولی من این بچه رو نمیخوام .نمیدونم شایدم بخوام من ...من

ودوید از اتاق بیرون .

-دکتر چی شده؟؟؟اصلا من نفهمیدم .

-راستش نمیدونم بگذار فردا مطمئن باهم حرف میزنیم .

-تا فردا که من ده بار سنگ کوب میکنم .

-الان که نمیشه ازمایش داد .باید شرایط داشته باشه تا جوابش قطعی باشه .

-پووووفففففففف باشه ممنونم .

باهم رفتیم پایین دکتر رفت ایسان یک گوشه سالن کز کرده بود ودر حال هق هق کردن بود هر از گاهی هم دستش رو روی شکمش میگذاشت خدایا این چه امتحانیه؟؟؟؟رفتم سمت شومینه .

سیگارم رو از جیبم در اوردم وشروع به کشیدن کردم هر نخ رو با نخ بعدی روشن میکردم .اعصابم داغونه داغون بود .

مگه له تر از من هم توی این دنیا هست؟؟؟؟خیلی داغونم خدا .این بچه رو کجای دلم بگذارم؟؟؟؟ایسان ناگهان ایستاد وبه سمتم هجوم اورد وبا مشت شروع به کوبیدن توی س-ی-ن-ه ام کرد .

-تو کردی .تو کردی کثافت .توکردی همه چیمو ازم گرفتی .الان هم یک بچه میاد .من دیگه جونیم به پای تو حروم شد .دلت اومد حیون؟؟؟من تازه اول راه بودم .من تازه اول زندگیم بود .

-ایسان برو اتاق خواب اعصاب ندارم .

-خفه شو اشغال .تو کردی دلت خنک شد؟؟؟هان؟؟؟

با تمام قدرت دادزدم:

-بســـــــــــه میفهمی؟؟؟؟

ودستش رو کشیدم وبردمش توی اتاق وانداختمش روی ت-خ-ت .

-میخوابی والا نابودت میکنم هم خودمو هم تورو هم این بچه رو .

سه بار پلک زد ولی کم کم خوابش برد هر از گاهی میپرید از خواب وهق هق میزد تاساعت چهار سه تا بسته سیگار کشیدم .بعد هم رفتم بیرون به منظره برفی از پشت شیشه های سالن نشینمن نگاه کردم .

من 20 سال پیش از بچه نگهداری کردم خدا دیگه من دلم نمیخواد دلم نمیخواد که باز یه بچه بیاد وجلو کارام رو بگیره ..

یه پسر 8-9 ساله که از یک پسر 2 ساله نگه داری میکرد دیگه دلم نمیخواد حتی یک بچه هم توی زندگیم باشه .رفتم توی باغم که دری توی سالن نشینمن داشت توی باغم که سرپوشیده بود درختچه های خاص رو نگه داری میکردم وهمراه یک جفت مرغ عشق .

مرغ عشقا شروع به خوندن کردند .

چقدر عاشانه کنار هم بودن رفتم در قفسی که از جنس طلا بود رو باز کردم یکیشون رو اوردم بیرون اون یکی خودش رو به قفس میکوبید گرفتم توی دستم وب-و-س-ه ایی بهش زدم .چقدر ناز بود .جفتش در حال خودکشی بود .

درقفس رو باز کردم وگذاشتمش داخل وقتی داخل گذاشتمش شروع کردن به نوک دادن همدیگه رو عاشقانه میپرستیدن

واسه خودم فکر کردم چقدر مسخره

مگه عشق چی داره؟؟؟

مگه عشق چیه که این مرغ عشقا هم از شوقش دارن میمیرن؟؟؟

مگه عشق چی هست اصلا؟؟؟

اصلا وجود داره؟؟؟

romangram.com | @romangram_com