#سکوت_یک_تردید_پارت_98


میگم فردا که دانشگاه داریم پس فردا تو سرکار نرو بریم خرید..‌

_میرم ولی زود زود بر می گردم...

_آهان آره باشه....

********

دو روز بعد....

ضربه ای به در زدم و وارد شدم...

پشت میزش نشسته بود و سرش پایین تو یه سری برگه بود...سرش رو بالا اورد و به من نگاه کرد....

_بگو...

_میشه من امروز برم!!؟

_کجا بری!!؟

_خونه دیگه اخه امروز خواستگاری...

_آهان آره می تونی بری....

_ممنونم...

سرش رو تکون داد...

_روز خوش...

این رو گفتم و از در خارج شدم....

********

_نگاه بیا ببین این چطوره!!؟


romangram.com | @romangram_com