#سکوت_یک_تردید_پارت_56
_اااا نه به جووون نگاه....اینو گفت و خندید....
_من بمونم تو خونه بپوسم بهتر از اینه با اون چلغووووز خااان جایی بیام ایششش چلغوووز ایکبیری نچسب.... _خیله خب حالا توام خیلی دلتم بخواد....
_اه اه حالا که نمی خواد...
_یه نگا به دخترای کلاسمون بنداز از خداشونه فقط یه لبخند بهشوون بزنهه...
_منظورت پوزخنده مسخرشه دیگه!!!
_حالا...هرچییی....چشمکی زد و گفت:ولیی ایشوون فقط یه نفرو میبینه انگار(به من اشاره کرد)
کوسن مبل رو گرفتم و گفتم:نیاز بخدا با این همچین میزنم تو سرت بری با برف سال دیگه نه سال دیگشم بر نگردیا!!!!!
_خب دروغه مگه...
_بله چرت و پرت میگی برو بخواب خواهرجون انگار خوابت میاد....
_صبر کن حالا بهت ثابت می کنم...نمیگم دوستت داره یا عاشقته اما تو واسش خیلی مهم و با ارزشی....
_می خوام صد سال سیاه نکنی....
انگار سرش خورده به جایی این خواهر مام والاه چشم نداریم همدیگرو ببینیم....
پووفی کشیدم و از جام بلند شدم....
_نیاز من سرم درد میکنه برم یکم بخوابم ناراحت نمیشی که...
شیطوون گفت:میری بخوابیی یا به بعضیا فکر کنی!!؟؟
وااااا این چشه امروز!!؟؟
با کلافگی گفتم:نیییییییاززززز....
_باشه باشه دیگه چیزی نمیگم برو بخواب خوشمله...
romangram.com | @romangram_com