#سکوت_یک_تردید_پارت_50


_واااا چرا بدبخت!!!؟؟

_هیچی بابا امروز ماشین نبرده بودم غروب کنار خیابون وایستاده بودم اومد منو دیدا اما رد شد و رفت بعد اون یه پسره اومد گیر داد بهم ایشونم برگشت برت پیت بازی دراورد درگیر شدن باهم....

از جام بلند شدم صدامو کلفت کردم و اداشو دراوردم: خوشت میاد بهت گیر بدن نه!!؟؟به حالت عادی برگشتم:آره اصلا خوشم میاد پسره چلغوووز میمردی خودت همون اول می رسوندیم این چیزا پیش نمیومد!!!!بیشعووور سر من داد میزنه چلغوووز خان گنده بکه رواانی...

نیاز ترکیده بوود از خنده...واااا رو آب بخندیییی!!!!

_کجاش خنده دار!!؟؟

_همه جاش وااای از دست شما دوتا.....

خنده اش که تموم شد گفت:ولی بد رو تو حساسه ها....

_چیی!!؟؟کیی!!؟؟

_چلغوووز خاان...وبعد خندید

_کوووفت...

_جون نیاز راست میگما نمی دونی اونروز وقتی رفتم بالا ازشون کمک خواستم چجوری پرید بیرون....

_چییی!!!؟؟رفتی از اون کمک خواستی!!؟؟؟

_آره ترسیده بودم رفتم بالا فقط با نگراانی گفتم نگاه نمیی دونییی چجوری دویید اومد پایین که....

_خب!!؟؟

_هیچی دیگه اومد پایین بغلت کرد بردیمت بیمارستان....

_آهان...

یهو یه چیزی به ذهنم رسیید و جییغ کشیدم نیاز سه متر پرید گفت:چییییییه!!!؟؟؟؟

_بهراد منو منو همونجووریی لختتتت دید!!؟؟؟چشمامو گشاد کردم و زل زدم بهش....


romangram.com | @romangram_com