#سکوت_یک_تردید_پارت_31

نیاز:اخخخ اخخخخخخ خوب شد گفتی سحرررر...

_چرااا چیشده!!؟؟

_بابا امشب عروسی مینا دیگه....

_اخخخخ اره راست میگی...

_ولی تو که سرکاری کی بری کی بیای حاضر شی!!!؟ نمیشه امروزو نری!!؟؟

_نه دیگه زشته اولین روز کاریمه فوقش یکم زود تر میام سری حاضر میشم میریم فقط تو حاضر باش دیگه که به منم کمک کنی...

_آهان آره خوبه باشه عزیزم...

به سمت اتاقم رفتم و گفتم میرم حاضر شم...

نیاز:منم میام...

با هم به سمت اتاقم رفتیم...

_نیاز یه تیپ واسه من ست کن من آرایش کنم....

_باشه عزیزم

اینو گفت و به سمت کمدم رفت...

منم جلو آینه وایستادم و شروع کردم به آرایش کردن یه خط چش کشیدم یه کوچولو هم ریمل زدم یکم رژ گونه صورتی زدم و در اخر هم یه رژ صورتی مات....

موهامم بستم و چتری هامو فرق کج دادم ولی جلو صورتم نریختم و پشت گوشم دادم...کارم که تموم شد برگشتم به سمت نیاز که گفت:اینا خوبه!!!؟؟

نگاهی که لباسای توی دستش کردم و گفتم آره عزیزم مرسیی...

_خواهش می کنم اینو گفت و روی تختم نشست منم شروع کردم به پوشیدن لباسام......

سوار آسانسور شدم و کلید طبقه پنجم رو زدم...بعد از چند لحظه وایستاد...

ازش پیاده شدم...

romangram.com | @romangram_com