#شروعی_دیگر_پارت_39

_یعنی چی چطوری بهش زنگ بزنم؟ موبایل و برای توی کیف گذاشتن اختراع نکردن، برای همین چیزا گذاشتن

_میدونم باید با موبایل بهش زنگ بزنم؛ ولی با کدوم شماره؟

عمو امید دیگه طاقت نیاورد و داد زد:

_یعنی تو یه شماره از فامیلت نداری؟

_از خودش نه، ولی یه شماره از خانومش دارم.

عمو پـوفـی کشید و گفت:

_خب به خانومش زنگ بزن.

خاله شماره‌ی خانمِ اون جناب دکترِ بی شخصیت، بی فرهنگ، بی... رو گرفت، بعد از دو دقیقه جواب داد.

خاله گذاشتش روی اسپیکر و مشغول حرف زدن شد:

_سلام مریم جون احوالت؟

_سلام عزیزم شکر خدا، خوبم شما چطورین؟ آقا امید؟ ارسلان خان؟

_همه خوبیم، خداروشکرمریم جون راستش برای این مزاحمت شدم که ببینم رضاخان تشریف دارن؟

_مراحمی عزیزم، نه کتایون جون، چند روزی برای سمینار رفته آمریکا، چطور؟

_هیچی همینطوری، خوب دیگه ببخشید مزاحم شدم، امری نیست؟

_اختیار داری، نه عزیزم عرضی نیست سلام به آقا امید و پسر گلت برسون

_حتما عزیزم، شمام سلام به خانواده برسون.

_حتما، خداحافظ

romangram.com | @romangram_com