#شروع_از_پایان_پارت_82
_ ایششششش...........حالا نگفت کی میاد؟
_ معنی اون ایش چی بود؟
با ترس برگشتم سمتش :
_ یعنی : اِ .....چه جالب............
_ میشه بفرمایین لباس زمستونی از کجا میخواین گیر بیارین؟
چقدر زود اتفاقایی که بینمون افتاده بود و فراموش کرده بود،
_ از موبایل فروشی.........خوب از بوتیک دیگه........
_ ولی خانوم خانوما بوتیک دارا فرصت نکرده بودن لباس زمستونی بیارن چون اونموقع تابستون بود که با عجله به دیار باقی شتافتند.........
با خنده گفتم :
_ خوب حالا یه چیزی پیدا میشه که.........هر چی باشه برا من از این لباسایی که تو آوردی بهتره........
_ بهتره از این به بعد خنده هاتو کنترل کنی و اینقدر ناز نخندی........چون برات گرون تموم میشه.........
romangram.com | @romangram_com