#شروع_از_پایان_پارت_20

_در هر صورت ممنون

جوابشو ندادم

_ببخشید

بازم جوابشو ندادم،دستشو گذاشت رو دستم که رو دنده بود،

_ ببین....

بهش نگاه نکردم ، دستمو هل داد اونور و روشو کرد طرف پنجره وزیر لب غر زد:

_ به درک که نمیبخشی...چه نازی میکنه واسه من.

به سختی بغضم و خوردم که اشکام در نیاد،پسره ی پررو....

ادرس خونه ش و داد منم بدون گفتن حرفی فقط روندم.خونه ش تو یه محله ی خوب و خوش آب و هوا بود،اما چه فایده ،کل شهرو بوی گند مرده گرفته بود،وقتی پیاده شدیم گفت:

_ باید مرده هارو جمع کنیم،

قهرمو یادم رفت:

romangram.com | @romangram_com