#شروع_از_پایان_پارت_104

_ سلام..........

_.........

_ سه چهار روزه برگشتم ولی تو این مدت تو رو ندیدم ،چرا خودتو از من قایم میکنی؟

_ من خودمو از کسی قایم نمیکنم ، ولی درست حدس زدی نمیخوام ببینمت........

_ درست برعکس من........

با شنیدن صدای در رستوران مضطربانه به اون سمت برگشتم ، حدسم درست بود بهزاد بود که همراه برنارد وارد شده بود ، وقتی چشمش به ما افتاد با تعجب نگاهش و بین من و جیمز رد و بدل کرد ، ولی برعکس تصور من بدون هیچ عکس العملی به سمت یه میز خالی رفت و روی صندلی ای که پشت به ما بود نشست ، از بی محلیش حالم گرفته شد........ترجیح میدادم بیاد و با جیمز دست به یقه بشه ..........دست آرش و گرفتم و با سرعت از رستوران خارج شدم ، مریم و جین هم به دنبالم خارج شدن و از پشت صدام میکردن.............

به خونه که رسیدیم خواستم برم تو اتاقم ولی جین دستمو از پشت گرفت و رو به روم ایستاد :

_ تقصیر خودته که بهت بی محلی میکنه ،خودت خواستی ، پس ناراحت شدنت دیگه چیه؟

_ من از بی محلی بهزاد ناراحت نشدم ، اتفاقا چیزیه که خودم میخواستم..........به خاطر مزاحمت جیمز از اونجا اومدم بیرون...........

با پوزخند جواب داد :

_ کاملا مشخصه که راست میگی........

romangram.com | @romangram_com