#شروعم_کن_تو_میتونی_پارت_9

نذاشت حرفاش رو تموم کنه،با صدای گرفته ادامه داد

-دلیل این همه غم تویی، دلیل این همه نحیفی تویی، می فهمی،دلیل این همه افسردگی تویی

-یعنی تو این سه سال تو این طوری شدی...؟

-برای تو سه ساله ،برای من هر ثانیه اش سه سال می گذشت ؛برای تو سه ساله نامرد؛برای من یه عمر، عمری که تو تلف کردی؛ زندگی که به دست تو خراب شد

-تو گل منی؛توزندگی منی ترانه، اینجوری نگو

-گلی که تو پر پرش کردی،زندگی که تو خراب کردی

-ولی من نمی خواستم اینجوری بشه

-چرا؛اتفاقا همین تو بودی که می خواستی ...تو که ...

"بیشتر از آنچه سزاوارش باشم بهم صدمه زدی فقط به این خاطر که بیشتر از آنچه سزاوارش باشی عاشقت بودم"

دیگه حرفی نزد ودوباره اشک هاش سرازیر شدن و...صدا آروم ،آروم بهش نزدیک می شد؛

دستش رو به علامت ایستادن جلو برد ؛وهمچنان داشت گریه می کرد ،از ته دل سرش فریاد کشید

-بهت گفتم بهم نزدیک نشو؛نگفتم؛ازمن دور باش اگه یه بار دیگه ببینمت...

چیزی نمی تونست بگه؛

یه دختر چیکار می تونست با یه پسر بکنه؛

هرکاری می کرد آبروی خودش می رفت ؛

حرفش رو ناتمام گذاشت وبه راهش ادامه داد ؛

تند تند راه می رفت که بهش نرسه


romangram.com | @romangram_com