#شطرنج_شکسته_پارت_78

- برادرت رو صدا کن.
آریانا آشکارا جا خورد- بله؟
زمرد غرید-بله و بلا...اون آران نامرد رو صدا کن.
صدای کسی آمد- آریانا کیه؟
آریانا نگاهی عمیق به زمرد انداخت- خودت بیا ببین چه خبره...
آران جلوی در آمد و با دیدن زمرد بی اختیار اخم کرد.
- چکار داری؟
- برای اثبات نامردی تو اومدم.
آران نگاهی به آریانا و درون خا
کرد.آریانا سری تکان داد و از جلوی در کنار رفت.آران رو به زمرد گفت.
- اینجا نمی شه حرف زد.می ریم توی حیاط.
با هم به حیاط مجتمع رفتند.زمرد بعد از چند دقیقه گفت- نمی خوای چیزی بگی؟
- چی بگم؟
- برای چی این بازی رو با رخسار راه انداختی؟ برای چی کشوندی ش توی یه راهی که جز نابودی براش هیچ چیزی نداره؟
آران اخم کرد- ما به درد هم نمی خوریم.
- اون داره از غصه دق می ک
...

romangram.com | @romangram_com