رمان شطرنج شکسته

#شطرنج_شکسته_پارت_67

آرتین- ما باید جلوی گودرز سلیم رو بگیریم؟
سورنا- بله...
آران- چرا شما گفتین تا اجلاس وین بیشتر فرصت نداریم قربان؟
سورنا- یکی از جاسوس های من بهم گفت که...
سورنا نفس عمیقی کشید و ادامه داد- اونا می خوان رئیس اجلاس رو بکشن.
همه با تعجب به سورنا خیره شدند.
یاشار- رئیس اجلاس بعدی کیه؟
سورنا- یکی از درجه داران روس... باید تا اون موقع این باند منحل بشه...وگر
معلوم نیست چی پیش بیاد.اگر رئیس اجلاس توی اتریش کشته بشه اون هم به وسیله چند ایرانی که متاسفا
باید بگم چندتاشون پلیس هستن ولی هنوز شناسایی نشدن...،روسیه و ایران تقریبا وارد یه جنگ می شن که عواقب خوبی نخواهد داشت.
آرتین- خب به روس ها هشدار بدین.
سورنا- فایده ای نداره.اجلاس که در هرصورت برگذار می شه.اینا هم اونقدر قوی هستن که بتونن حتی ساختمون اجلاس رو با خاک یکسان کنن.ت
ا راهش ای
که پیشگیری کنیم.باید اونا رو متوقف کنیم.
یاشار- دقیقا چه برنامه ای دارین؟ چطور باید اونا رو گیر بندازیم؟ اینطور که معلوم شد هویت سرگرد صلاحی لو رفته...فکر هم نکنم نفوذ به باندشون به این آسونی ها باشه.
سورنا- خب اگر اون زمرد،همون زمرد مورد نظر ما باشه.به وسیله ی اون می تونیم به گودرز برسیم.
یاشار متفکرا

romangram.com | @romangram_com