#شطرنج_شکسته_پارت_42

- چی؟ چی اینجوری نیست؟
- من...
- تو اونو کشتی یا
؟
- آره.
- پس دیگه چیزی نداریم بگیم.من به پلیس خبر می دم.
نوشاد با عصبانیت به نائیریکا نزدیک شد.
- چی گفتی؟
نائیریکا ترسید- من...من به پلیس...
- نائیریکا به جان بابا اگر به پلیس بگی لهت می کنم.
- نوشاد...
نوشاد داد زد- با توام.حق نداری حرف بزنی.فهمیدی؟
نائیریکا در خود مچاله شد.نوشاد از آشپزخا
بیرون رفت.
****
- آخه بابا برای چی؟
- از این خو

romangram.com | @romangram_com