#شطرنج_شکسته_پارت_16

سورنا بدون هیچگو
علاقه مندی پرسید.
- و برادر سرگرد رضایی...؟
- سرگرد آرتین رضایی که بعد از کشته شدن برادرش سرگرد افشین رضایی به دست مسعود مظفر که خوب می شناسیش،...تقریبا استعفا داد. البته سرهنگ رازقی هیچوقت استعفاش رو قبول نکرد...یه دختر داره به اسم مهتاب که نزدیک چهارسالشه.
- خب...؟
- شماها همتون انگیزه ش رو دارین.تقریبا همتون کنار کشیده بودین...باز سرگرد رضایی بیشتر.اونم به خاطر دخترش.چون هم مادرش و هم همسرش و هم برادرش کشته شدن.سردار رنجبران پدر سرهنگ دوم رنجبران هم که بعد از کشته شدن دخترش به علت بیماری و سکته قلبی فوت کرد.همه اینا زیر سر مسعود مظفر بوده که اونم یه زمانی همدست فریبرز شکوری بود.مسعود کشته شد و نتونستیم ازش اطلاعات بدست بیاریم.باید دور هم جمع بشید.
- باید چکار کنم؟
- سرگرد صلاحی رو بفرست سراغشون.هم سرهنگ دوم یاشار رنجبران و هم سرگرد آرتین رضایی.خودت هم براشون موقعیت رو توضیح بده.بگو که قراره چکار کنین.بگو که چه چیزی در انتظار ماست اگر نتونیم تا اجلاس این قضیه رو جمع کنیم تیمسار.
- محرما
باهاشون صحبت کنم؟
- می تونی یه صحبت دوستا
باهاشون داشتی باشی.دقیقا تو و سرگرد صلاحی و سرگرد رضایی و سرهنگ دوم رنجبران. کسی نباید از محتوای گفت و گوتون خبردار بشه.خیلی مهمه که محرما
بمو
.
سورنا بلند شد و احترام گذاشت.
- سورنا...!
- بله قربان؟

romangram.com | @romangram_com