#شطرنج_شکسته_پارت_14
- به نظرت وقتی هنوز یه روزم نگذشته باید چکار کنم؟
- زمرد وقت نداریم.معلوم نیست این بابا چقدر قاطی شده باشه.
زمرد که می دانست بحث با گودرز بی فایده است بحث را عوض کرد- اصلا برای چی زنگ زدی خو
؟
- گوشیت رو جواب ندادی!
زمرد به صفحه موبایلش نگاه کرد.سه تماس بی پاسخ داشت.
- اگر من جواب ندادم تو باید زنگ بزنی خو
؟ نمی گی خطرناکه جناب زرنگ؟من واسه تو نگرانم اما دلیل نمی شه خانواده خودمم درگیر این جریانات بکنم.
گودرز کلافه شد- من نمی دونم.هرچه سریع تر این میثاق رو پیدا کن.
با قطع شدن تماس، زمرد از حرصی که داشت خود را روی تخت پرت کرد.سرش را در بالشت فرو کرد و تا می توانست جیغ زد.
****
****
- معاون فرمانده نیروی انتظامی،تیمسار سرتیپ دوم فروزش...
سورنا نام خودش را شنید.از پشت میز بلند شد و رو به تمامی همکارانش گفت.
- بسم الله الرحمن الرحیم...
نفس عمیقی کشید- برادران، همونطور که همگی اطلاع دارین پنج سال پیش ما تونستیم یکی از عمال قاچاق به نام فریبرز شکوری رو به سزای اعمالش برسونیم...
در دل گفت- که دختر من و آراد تاوانش رو دادن.
romangram.com | @romangram_com