#شطرنج_شکسته_پارت_12
- باز کجا می خواین برین؟
شاهرخ سرش را تکان داد- می ریم بگردیم.
شروین اخم کرد- گشتن یعنی م*ش*ر*و*ب خوردن؟
- مامور منکرات نشو داداش.
- مامور نشم؟ می دونی بابا بفهمه چه بلایی سرش میاد؟ عزیز دردو
ش م*ش*ر*و*ب خوره.سیگار می کشه...بعدش می خوای بری سراغ چی؟ هرویین؟ کراک؟ گرس؟ چی...؟
شاهرخ عصبانی به برادرش نگاه کرد- ببین داداش بزرگه،قرار نیست هر چی دلت خواست بگی...از م*ش*ر*و*ب رسیدی به گرس؟ من انقدر احمق به نظر میام؟
شروین نگاهش رو از برادرش گرفت- خیلی بیشتر از اونچه فکرش رو بکنی!
****
- سلام مامان...
زمرد وارد خا
مادری اش شد.خا
ای واقع در آپارتمانی چهارطبقه با هشت واحد.خانواده زمرد در واحد چهارم زندگی می کردند.
- مامان...
جوابی نشنید.پدرش با لبخند از یکی از اتاق ها بیرون آمد.
- مامانت رفته آرایشگاه.
زمرد به چهره مرتضی نگاه کرد.به چشمان سبز رنگش که ت
romangram.com | @romangram_com