#شکیبا_پارت_73

از صبحش برف می بارید .... و زمین رو سفید پوش کرده بود ....
عصر چهارتایی رفتیم برف بازي .... بعد از چند وقت ... همگی از ته دل می خندیدیم .... آدم برفی درست کردیم ... گلوله هاي
برفی درست کردیم و زدیم به همدیگه .... برف ریختیم تو لباساي هم ... خلاصه که بی خیال دنیا شدیم ... بی خیال درد و
غصه هامون .... بی خیال هر چی که باعث می شد یادمون بیاد چی به سرمون اومده بود تموم مدت مواظب بودم تا رادین لیز
نخوره .... یا اتفاقی براي علی نیوفته ... نمی خواستم تو امتحاناتش دست و پاش بشکنه ...
مراقب بهار بودم که چون سرمایی بود ... زیاد برف تو لباسش نریزم که سرما بخوره ...
وقتی برف بازیمون تموم شد ... رفتم خونه و شیرکاکائو درست کردم ... و با کیک بردم تو حیاط ... تو اون سرما خوردن
شیرکاکائوي داغ خیلی می چسبید ...
رادین از دیدن اون لیواناي شیرکاکائو که ازشون بخار بلند می شد ... ذوق کرده بود و براي خوردنشون هول می زد ....
با عشق نشستم و جرعه جرعه .. شیرکاکائویی رو که با فوت کردن .. کمی خنکش کرده بودم .. رو بهش می دادم .... به پسرم
....
لبخنداش برام معنی زندگی بود ... یا شاید خود زندگی .... تازه می تونستم احساس مادرا رو حس کنم .... وقتی لبخند بچه
هاشون رو می دیدن .... حس قشنگی بود ... یه حس قشنگ و فوق العاده ...
یاد مامان و بابا افتادم ... حتماً اونا هم یه روز از دیدن خنده هاي من و شاهد .. این حس رو داشتن ....
بغض کردم ... ولی نذاشتم با روون شدن اشکام ... اون همه خنده به بچه ها زهر بشه .... گریه رو پس زدم .. و اگر چه سخت
بود ولی .. با همون بغض لبخند زدم ...
سخته سرد باشی و گرم لبخند بزنی ... باورکن که سخته ......
یلداي سختی رو شروع کردیم ... با خاله و خاطره و خشایار .....
همه دور هم نشستیم و براي چند دقیقه سکوت کردیم .... اولین سالی بود که تنها بودیم ... هر سال همه ي خونواده خونه
یکی جمع بودیم ... همیشه خاله زهره هم با ما بود ... براي همین بهار خاله زهره رو خیلی دوست داشت .. به قول خودش خاله
ي من رو بیشتر می دید تا خاله ي خودش رو ....
اولین سالی بود که انقدر بی پناه بودیم ...
اولین سالی بود که خونه انقدر سوت و کور بود ....
اولین سالی بود که صداي خوش عمو وقت خوندن شعر حافظ ... تو خونه طنین انداز نبود ...
اولین سالی بود که بی مادر بودیم و بی پدر ....
تو یه کلام ... اولین یلداي یتیمیمون بود ... اولین .....
اشک خاله که چکید روي گونه ش .... ما هم دیگه نتونستیم جلوي خودمون رو بگیریم ....

@romangram_com