#شهرزاد_قصه_گوی_من_پارت_24

خندیدم و گفتتم:خدا رو چه دیدین؟ شاید ستیلا هم تو چیزی که دوست داره پیشرفت کنه!
_ایشالله! عزیزم دیرت نشه!
به سمت در رفتم و گفتم:بازم ممنون.خداحافظ!
و از خانه خارج شدم و به سمت ایستگاه مترو حرکت کردم.ساعت 10و نیم به دانشگاه رسیدم.هنوز کلی وقت داشتم.به کلاس رفتم و در آخرین ردیف متعلق به دخترها نشستم.کلاسورم را در آوردم و برای الناز کنار خودم جا گرفتم.هنوز کلی از دانشجوها نیامده بودند.یکی از دخترها از ردیف جلو برگشت و گفت: شهرزاد جلسه قبل هم که نیومدی قبل رفتنش با عصبانیت گفت به گوش فرخزاد برسونید اگه جلسه ی بعد نیاد این درسش حذف میشه!
کلاسورم را باز کردم و گفتم:آره میدونم... الناز گفت بهم!
در همین لحظه الناز کنارم نشست و گفت: من چی گفتم؟
به سمتش برگشتم و گفتم: سلام الی جونم!هیچی همین که مجد گفته اگه نیام درسم حذف میشه!
_خیلی دیوونه ای که درس به این مهمی رو سه جلسه نیومدی.
با کلافگی گفتم:مرده شور این درس و استادش رو با هم ببره!
الناز گفت:نگو شهرزاد!استاد به این ماهی گیر هرکسی نمیاد!
_من که اصلا از مجد خوشم نمیاد.
ولی داشتم دروغ میگفتم.داشتم پر میزدم که زودتر بیاید و ببینمش.
الناز گفت:تو خوشت نیاد ما که خوشمون میاد!
حرفی نزدم.دوست داشتم بگویم :ولی اون از من خوشش میاد و به شماها نگاه هم نمیکنه!راس ساعت 10:45آرین وارد شد و با ورودش نفس کشیدن برایم سخت شد...داشتم به این نتیجه میرسیدم که واقعا عاشق آرین شده ام !همان تیپ قدیمی اش را داشت...کت مخمل خاکستری رنگی تنش بود.سلام کرد و یک راست به سمت میز استاد رفت.کیف سامسونتش را پایین میز گذاشت و کتش را در آورد.حین در آوردن نگاهش تمام مارا کاوید و در آخر روی من ثابت شد.سنگینی نگاهش عذاب آور بود اما سرم را پایین نینداختم و خیره نگاهش کردم.کتش را روی پشتی صندلی انداخت.یادم آخرین باری که دیدمش افتادم.دستش که دور کمرم حلقه شده بود و مرا به اغوش گرمش می فشرد...تمام آن 3ماه را با یادآوری و زنده کردن آن شب سپری کردم...دوستش داشتم ... وقتی دوست داشتنی بود نمیشد دوستش نداشت...حتی با وجود آن حرفهایی که زد هم نمیتوانستم انکار کنم که عاشقانه میخواهمش...بالاخره سرم را پایین انداختم .او هم گفت:به به!خانوم فرخزاد بالاخره منت بر دیده گذاشتن و تشریف آوردن!
فوراً گفتم:درگیر بودم استاد!
_درگیریتون فقط به ساعت کلاس من مربوط میشد که واسه ساعت های بعدش میومدید؟

romangram.com | @romangram_com