#شهربازی_پارت_7

ندیده معلوم بود چه کسی پشت خط است که اینطور چشمانش چراغانی شده بود

کمی از در فاصله گرفت و جواب داد ، من اما هنوز سر جایم ایستاده بودم

_ جانم عزیزم ، رسیدی؟

...

_ آخه قربونت برم ،من نمیفهمم مسافرت رفتنت چی بود این موقع

...

در همان حالی که به جواب سارا گوش میداد به سمت من چرخید و نمیدانم چه چیزی در نگاه من دید که لبخند از روی لبش پاک شده

خجالت زده سرم را پایین انداختم و به داخل اتاقم برگشتم

احتمالا حسرت را در صورتم دیده بود این که کسی اینگونه با محبت با من صحبت کند برای من باز یکی از نداشته هایم بود.

_ به هر حال برگشتی دیدی شوهرت از دستت رفته حق شکایت کردن نداری ، آرام هم شاهد که من به تو هشدار دادم

...

از لحن بامزه اش به خنده افتادم

نمی دانم سارا به او چه میگفت که او هم از خنده سرخ شده بود

romangram.com | @romangram_com