#شهربازی_پارت_66


از این که خودش سعی در جابه جا کردن من نمی کرد بسیار خوشحال و سپاس گزار بودم.

**

نمیدانم چقدر گذشته بود.

آخرین چیزی که به خاطر داشتم آمدن طاها و پرستار به سمتم بود.

صدایی از پشت در می آمد

_ خب شوک عصبی دلایل مختلفی داره اما در بیمار شما من احتمال استرس و هیجان شدید رو میدم .چون با آزمایشی که انجام دادیم ایشون بیماری خاصی نداشتن و با توجه به سنشون احتمال شوک ناشی از اضطراب بوده و چون گفتید که استفراغ هم کردن باعث تشدید این حالت و در نتیجه شوک عصبی شده.

_ می تونم ببرمش؟

_ بله هروقت سرمش تموم شد مرخصه

_ ممنونم آقای دکتر

چشم باز کردم دستم را به سختی بالا آوردم و به ساعت نگاه کردم 5بود. حالم خیلی بهتر بود اما هنوز هم درد خفیفی در سرم احساس می کردم و به شدت ضعف داشتم.

بعد از چند لحظه طاها به همراه پرستار وارد شدند .

خجالت می کشیدم به طاها نگاه کنم .


romangram.com | @romangram_com