#شهربازی_پارت_64
_ چته ؟ خوبی؟
نگرانی از صدایش می بارید
_ خوبم ، اشتباه اومدم
_ یعنی چی؟
قبل از اینکه بتوانم جواب دهم احساس کردم که اگر دهانم را باز کنم هرآنچه در معده دارم و ندارم بالا می آورم.
به سرعت در برابر نگاه نگران طاها به سمت دستشویی دویدم و در را پشت سرم بستم. و با آخرین توانم در را قفل کردم.
همین را کم داشتم که طاها من را در حال بالا آوردن ببیند.
صدای طاها که به در می کوبید و می خواست در را باز کنم مثل چکش بر سرم فرود می آمد.
آنقدر بالا آورده بودم که احساس می کردم هیچ جانی برایم نمانده.
اما از شدت درد کاسته شده بود .
همیشه همینطور بود بالا آوردن باعث میشد که از شدت فشار کاسته شود.
_باز کن این درو تا نشکستمش.
romangram.com | @romangram_com